دوستش میدارم و
دردم نمیداند نگار
مبتلایش کن به دردم
ای طبیبا بی شمار
هرچه کردم مهربانی
بی وفایی کرد مرا
او نمیداند چه آورد
بر سرم دیوانه وار
او نمیداند چه آورد
بر سرم دیوانه وار
طاقتم تاب است و گشتم
بی تحمل این زمان
با شکیب و بی صبور
از درد دوری های یار
بیم رسوایی نمانده
آبرویم رفت و رفت
تا شدم انگشت نمای
کوی و برزن
ای نگارا عشق من را
از نگاهم بر بخوان
ای طبیبا کو دوای درد
بی درمانِ یار
گر بماند یک نفس
از عمر باقی
میزنم دل به دریا
سر به صحرا
بی محابا بی گدار
دوستش میدارم و
دردم نمیداند نگار
مبتلایش کن به دردم
ای طبیبا بی شمار
هرچه کردم مهربانی
بی وفایی کرد مرا
او نمیداند چه آورد
بر سرم دیوانه وار
او نمیداند چه آورد
بر سرم دیوانه وار
نظرات (۳ نظر)
یکی از بزرگواران خایه مال جمهوری استفراغی ایشونن
مجتبی کیایی کسی مجبورت نکرده دانلود کنی تو برو همون امیر تتلو و ساسی مانکنت رو گوش بده شعورت به این مدل آهنگها نمیرسه عمویی
مزخرف