من قاتل کسی شدم که جرم اون عشق بود
من قاتل کسی شدم که عشق و میفهمید
از تنها موندن از هر تنهایی میترسید
من قاتل کسی شدم که عشق و باور کرد
تمام زندگیشو دادو تنها سهمش درد
دنیاشو رویاشو آزدگیش ویرون کرد
من کُشتم اون منه صاف و ساده دل روشنِ اونی
که دم از عشق میزنه اون که قلبم و خون کرد
من کشتم اون کسی که تنها سهمش
دلواپسی از خودی و از هر کسی حال و روزش درد
با هرکی خوبی کرد بدی دید از هرکی
میرنجید خندید بغضش تو شب دیدنی بود
خواه یا نا خواه رفتنی بووود دستاش بی نمک بود و خالی
دنیاش عروسکای پوشالی من راحتش کردم از این درد
دردی که رویاشو فلج کرد من کشتمش
من کشتم اون منه صاف و ساده ی دل روشنه
اونی که دم از عشق میزنه اون که قلبم و خون کرد
من کشتم اون کسی که تنها سهمش
دلواپسی از خودی و از هر کسی حال و روزش درد
نظرات (۰ نظر)