آهنگ های ویژه
00:00 00:00

متن ترانه 'منطقی'

چند وقته اصن دستم به قلم نمیره
حس و حال شعر نوشتن ندارم
ولی دیشب یادت افتادم
چند کلمه نوشتم
رضا بهشون بگو

بسه دیگه گذشته ها گذشته
بکش بیرون از روزایی که رفته
بکش بیرون اینجوری نمون میگذره میره
هر ثانیه هر دقیقه هر ساعت
از دستمون داره میره چه راحت
از این به بعد میخوام فقط منطقی باشم
دلو دادم دست تو
اما چه زود دل از دلم خسته شد و بعدم حرف تو
هرجا که شد گفتم اون بود که خسته شد
اون همه خاطرات
اون همه حس خوبی داشتم که باتو دادم دست باد
اما بازم هیشکی نیومد به جات

واسه کسی که از ارتفاع بترسه
بالا اومدن یه اشتباه محضه
تو یه جرمی که ارتکابش لحظه ای شک نداره خب اتفاق هستش
اگه قرار باشه من تقدیرم سیب لباتو چیدن باشه
واست بهشتم ازدست میدم اونوقت قیافه تو دیدن داره آره
دیدمت تو لباس جدیدت تو نقشای آدما بد گم شدی
خوشحالی واسه رد گم کنی تنها رفیقاتم الکل تونی
میگن دیدنت کنار غریبه فراموشی شده سلاح جدیدت
آره البته حقم داری اینو میخونم از چشای مریضت
منم بهشتم تو همین اتاقِ آرامش فقط روحم اینو لازم
داره هر روز یه داستان جدیده
مشکلو بعدم پاسکاری چند نیمه
میوفتم یاد موهای لختت
حسرت همه روزای رفته
گذشته ها مارو ول نمیکنه
میگن از این چیزا ولی زندگی پره

دلو دادم دست تو
اما چه زود دل از دلم خسته شد و بعدم حرف تو
هرجا که شدگفتم اون بود که خسته شد
اونهمه خاطرات
اونهمه حس خوبی داشتم که باتو دادم دست باد
اما بازم هیشکی نیومد به جات
چند وقته اصن دستم به قلم نمیره
حس و حال شعر نوشتن ندارم
ولی دیشب یادت افتادم
چند کلمه نوشتم
رضا بهشون بگو

بسه دیگه گذشته ها گذشته
بکش بیرون از روزایی که رفته
بکش بیرون اینجوری نمون میگذره میره
هر ثانیه هر دقیقه هر ساعت
از دستمون داره میره چه راحت
از این به بعد میخوام فقط منطقی باشم
دلو دادم دست تو
اما چه زود دل از دلم خسته شد و بعدم حرف تو
هرجا که شد گفتم اون بود که خسته شد
اون همه خاطرات
اون همه حس خوبی داشتم که باتو دادم دست باد
اما بازم هیشکی نیومد به جات

واسه کسی که از ارتفاع بترسه
بالا اومدن یه اشتباه محضه
تو یه جرمی که ارتکابش لحظه ای شک نداره خب اتفاق هستش
اگه قرار باشه من تقدیرم سیب لباتو چیدن باشه
واست بهشتم ازدست میدم اونوقت قیافه تو دیدن داره آره
دیدمت تو لباس جدیدت تو نقشای آدما بد گم شدی
خوشحالی واسه رد گم کنی تنها رفیقاتم الکل تونی
میگن دیدنت کنار غریبه فراموشی شده سلاح جدیدت
آره البته حقم داری اینو میخونم از چشای مریضت
منم بهشتم تو همین اتاقِ آرامش فقط روحم اینو لازم
داره هر روز یه داستان جدیده
مشکلو بعدم پاسکاری چند نیمه
میوفتم یاد موهای لختت
حسرت همه روزای رفته
گذشته ها مارو ول نمیکنه
میگن از این چیزا ولی زندگی پره

دلو دادم دست تو
اما چه زود دل از دلم خسته شد و بعدم حرف تو
هرجا که شدگفتم اون بود که خسته شد
اونهمه خاطرات
اونهمه حس خوبی داشتم که باتو دادم دست باد
اما بازم هیشکی نیومد به جات

نظرات (۰ نظر)

ارسال نظر