آهنگ های ویژه
00:00 00:00
بنر تبلیغاتی

متن ترانه 'دیدی پاییز و'

دیدی پاییزو بو نم و حس میکنی
خیسی گونم و حس میکنی
تنهاییتو باهام نصف میکنی
دیدی دوتا چشم بارونمو
قدم زدنای آروممو
یادته بهت میگفتم خانوممو
الان کجایی که داغونمو
دیدی چقدر سرده دست همه
کسی به کسی نمیگه گرمه دمت
درد ما شده درد همه
دل عاشقا شده انبار غم هی
چرا بارون بند نمیاد
من دلم آتیشه فندک نمیخوام
نگاه چقد شدم خسته زیاد
چرا هرچی جوک میگم خندت نمیاد
دیدی پاییزو پس چرا دوری ازم
دوری و میگی حرف از دوری نزن
این همه عاشقم تو کوری اصلا
انقد حرف عاشقانه ی زوری نزن
عقل و منطقم میگه نه و دل عاشقته
دلم داد میزد یه دم میگفت باشه چته
سرت جنگیدم با خودم رفتی ولی
الان باهام داری منطقی حرف میزنی
تو یه اشتباه بودی از اولشم
که شد قسمتم جامتو سر بکشم
نکشتیم ولی زخمیه کل تنم
الان خوب بلدم چطور دل بکنم
در خود تمامم شکستم تا تو برگردی
در گوشه ای تنها نشستم تا تو برگردی
هی ساختم خود را برای دیدنت اما
تو با نبودت هی مرا تخریب میکردی
حالا دیگه نوبت منه دیگه
نمیمونه بوی عطرم که روی تنت
الان میخوای بگی این اشکا نشون غمه
مگه این اشکا رو ندادی نشون همه
خزون رفتنت اگه که پره غمه
زمستونش اگه درد داره به قول همه
مامان میگفت بد سیاهی سفیده
نه نه الانم دیگه خب نوبت بهار منه
عقل و منطقم میگه نه و دل عاشقته
دلم داد میزد یه دم میگفت باشه چته
سرت جنگیدم با خودم رفتی ولی
الان باهام داری منطقی حرف میزنی
تو یه اشتباه بودی از اولشم
که شد قسمتم جامتو سر بکشم
نکشتیم ولی زخمیه کل تنم
الان خوب بلدم چطور دل بکنم
دیدی پاییزو بو نم و حس میکنی
خیسی گونم و حس میکنی
تنهاییتو باهام نصف میکنی
دیدی دوتا چشم بارونمو
قدم زدنای آروممو
یادته بهت میگفتم خانوممو
الان کجایی که داغونمو
دیدی چقدر سرده دست همه
کسی به کسی نمیگه گرمه دمت
درد ما شده درد همه
دل عاشقا شده انبار غم هی
چرا بارون بند نمیاد
من دلم آتیشه فندک نمیخوام
نگاه چقد شدم خسته زیاد
چرا هرچی جوک میگم خندت نمیاد
دیدی پاییزو پس چرا دوری ازم
دوری و میگی حرف از دوری نزن
این همه عاشقم تو کوری اصلا
انقد حرف عاشقانه ی زوری نزن
عقل و منطقم میگه نه و دل عاشقته
دلم داد میزد یه دم میگفت باشه چته
سرت جنگیدم با خودم رفتی ولی
الان باهام داری منطقی حرف میزنی
تو یه اشتباه بودی از اولشم
که شد قسمتم جامتو سر بکشم
نکشتیم ولی زخمیه کل تنم
الان خوب بلدم چطور دل بکنم
در خود تمامم شکستم تا تو برگردی
در گوشه ای تنها نشستم تا تو برگردی
هی ساختم خود را برای دیدنت اما
تو با نبودت هی مرا تخریب میکردی
حالا دیگه نوبت منه دیگه
نمیمونه بوی عطرم که روی تنت
الان میخوای بگی این اشکا نشون غمه
مگه این اشکا رو ندادی نشون همه
خزون رفتنت اگه که پره غمه
زمستونش اگه درد داره به قول همه
مامان میگفت بد سیاهی سفیده
نه نه الانم دیگه خب نوبت بهار منه
عقل و منطقم میگه نه و دل عاشقته
دلم داد میزد یه دم میگفت باشه چته
سرت جنگیدم با خودم رفتی ولی
الان باهام داری منطقی حرف میزنی
تو یه اشتباه بودی از اولشم
که شد قسمتم جامتو سر بکشم
نکشتیم ولی زخمیه کل تنم
الان خوب بلدم چطور دل بکنم

نظرات (۰ نظر)

ارسال نظر