به مسافرای خسته
بگو آخرین قطاره
که از ایستگاه میره
بگو سربراه بوده
ولی اینبار داره با سر
توی پرتگاه میره
بگو فرصتی نمونده
بگو جاده چش براهِ
بگو راه آخر اینه
بگو شک خلافِ عهده
بگو کهنلرزه پاهاش
بگو پشتشو نبینه
نمیخوام دوباره ریلا
دودلم کنن... یا بازم
جلوی راهُ بگیرن
به مسافرای خسته
بگو میپرم کهشاید
بتونن ماهُ بگیرن
چقدر خاطره مونده
روی دست ما قطارا
دیگه از زندگی سیریم
چقدر خاطره رو با
خودمون بردیم حالا
چطوری آروم بگیریم
بگو انتهای راهِ
چشاتونُ وا کنید و
بدوزین به روبروتون
به مسافرای خسته
بگو که چیزی نمونده
برسین به آرزوتون
بگو فرصتی نمونده
بگو جاده چش براهِ
بگو راه آخر اینه
بگو شک خلافِ عهده
بگو کهنلرزه پاهاش
بگو پشتشو نبینه
نظرات (۰ نظر)