خلاصه داستان: شاید عاشق شدن آخرین فرصت هرکسی برای آدم بودن است. شما هم موافقید؟/ احیل یک پزشک جراح است، او برای انجام تنها خواسته همسرش با مرد مرموزی ملاقات می‌کند که سرنوشتش را برای همیشه تغییر می‌دهد

خلاصه داستان: “آنا لنوونس” و پسرش “لوئیس” برای آموزش و یاد دادن زبان انگلیسی به فرزندان خانواده ای سلطنتی به بانکوک می روند. وقتی بچه ها در خانه ای که به او قول داده اند حاضر نمی شوند او تهدید به ترک کارش میکند اما او عاشق پادشاه می شود و …

خلاصه داستان: روایتی از زندگی چهار کودک با نام‌های بهار، نادر، کمال و مریم است که همراه پدرشان غفور و مادربزرگ در دهه 50 نفس می‌کشند! دنیای این کودکان دنیایی است پر از رویاهای زیبای کودکانه که قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد.