صدای خشخش جارو
سکوت شهرو کر کرده
یه صبح ساعت پنج و
هوای عاطفه سرده
یه چیزی رو زمین مونده
یه سایه داره خم میشه
دارم حس میکنم کم کم
دلم میخشکه از ریشه
یه شهری تخت خوابیده
تو اما سخت بیداری
خطا از دست ما سر زد
تو خم میشی که برداری
تو از ما از من از دنیا
تو از این شهر میرنجی
تو داری رنگ میبازی
تو این شبرنگ نارنجی
یه چیزی تو دلم مرده
یه گوشه از دلم خونه
دارم سرگیجه میگیرم
از این دنیای وارونه
از این حالی که من دارم
کسی چیزی نمیفهمه
چهقد دنیا غمانگیزه
چقد تقدیر بیرحمه
یه شهری تخت خوابیده
تو اما سخت بیداری
خطا از دست ما سر زد
تو خم میشی که برداری
تو از ما از من از دنیا
تو از این شهر میرنجی
تو داری رنگ میبازی
تو این شبرنگ نارنجی
نظرات (۴ نظر)
بد نبود
in arad karash kheyli khasse.be nazaram az omidaye ayandeye mosighi irane
متوسط بود 😉 😉 😉 😉 😉 😉 😉
متوسط بود 😉 😉 😉 😉 😉 😉 😉 😉